کد مطلب:152212 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:199

آمدن حضرت ابوالفضل و حر و اصحاب به دیدن زوار، در رؤیای ملا عباس
این قضیه توسط حجة الاسلام و المسلمین آقای حاج شیخ محمد علی برهان نقل شده است:

این حقیر، در سال 1336 یا 37 شمسی، كه جواز سفر به عتبات مقدسه به مبلغ


پانزده تومان بود، بعد از دهه ی محرم، به اتفاق یك نفر زائر، از طریق خرمشهر با موتور آبی به حله و از آنجا به نجف اشرف و سایر عتبات مقدسه (كربلا، كاظمین و سامرا) مشرف شدیم.

مدتی به قصد زیارت، خوصا در كربلای معلی، ماندیم و همیشه پس از زیارت امام حسین علیه السلام یا حضرت ابوالفضل علیه السلام، به نماز جماعت مرحوم آیت الله شیخ محمد علی سیبویه قدس سره حاضر می شدیم. یك روز كتابی را كه تألیف مرحوم آقای سیبویه بود مطالعه می كردم، در آن كتاب دیدم كه ایشان این قضیه را مرقوم فرموده اند:

كاروانی از ایران به قصد زیارت به كربلا آمده بود و یك نفر روحانی به نام ملا عباس آن كاروان را همراهی می كرد. ملا عباس، كه خیلی اهل ولاء و دارای خلوص نیت بود، نقل كرد: روز اول كه به كربلا وارد شدیم، به زیارت حضرت امام حسین علیه السلام و حضرت ابوالفضل علیه السلام رفتیم.

شب آن روز، در عالم رویا دیدم كه آقایی با نوكر و نفرات دارند به اطاق ما تشریف می آورند. پرسیدم: این آقا كه جلوی همه می آیند و اینقدر نورانی هستند، نامشان چیست؟ یكی از همراهانشان، كه گویا از اصحاب امام حسین علیه السلام بود، گفت: این آقا، همه كاره ی دربار امام حسین علیه السلام، یعنی حضرت اباالفضل علیه السلام هستند كه به دیدن شماها تشریف آورده اند!

من از جا بلند شدم و به استقبالشان رفتم و عرض كردم: آقا، ما چه قابلیتی داریم كه شخصیتی مثل شما بزرگوار و همراهان محترمتان به دیدن ما بیایید و زحمت بكشید؟!

حضرت علیه السلام فرمودند: شما شیعیان و محبین ما هستید و خیلی در نزد ما احترام دارید. من و این اصحاب برادرم، به امر برادرم امام حسین علیه السلام به دیدن زوارمان


می آییم و سر چهار فرسخی كه می خواهند به سرزمین كربلا وارد بشوند، حر بن یزید ریاحی را به استقبالشان می فرستیم.

در این هنگام، من از شدت خوشحالی و با گریه ی شوق از خواب بیدار شدم. [1] .


[1] چهره ي درخشان، ج 1، ص 373.